محل تبلیغات شما
خاستگاه اوّلیه و نژاد طایفه ی گرگیچ

خاستگاه اوّلیه  و نژاد طایفه ی گرگیچ

 

متاسفانه  بنا به دلایلی بسیاری از بزرگان و معمّران طایفه معتقدند که گرگیج ها از نسل عرب هستند و بعضی خود را به حمزه ی سیّدالشهدا یا حمزه ی آذروک منتسب می کنند. به نظرنگارنده این مورد از موارد نادری است که تاکنون در اذهان با قوّت و شدّت باقی مانده است.

 

در این که  طایفه ی گرگیج  چه نوع نژادی دارد  مومی برای بحث و اطاله ی کلام نیست. در ادامه با ذکر مواردی به نژاد طایفه اشاره خواهیم کرد.

 

قبل از پرداختن به این موضوع باید به نژاد و خاستگاه قوم بلوچ پرداخت. طایفه ی گرگیج بدون شک یکی از طوایف بزرگ بلوچ است که نه تنها در ایران بلکه در اکثر کشورهای همسایه و کشورهای عربی جمعیت چشمگیری را به خود اختصاص داده است. پرداختن به مسئله ی فوق ، نژاد طایفه ی گرگیج را نیز مشخص خواهد کرد. زیرا این طایفه از بطن قوم بزرگ " بلوچ " به وجود آمده و همچنان است.

 

اگر به پیشینه ی تاریخی " بلوچ " نظری داشته باشیم متوجّه خواهیم شد که این قوم هزاران سال قبل به صورت منسجم و با همین نام " بلوچ " در ادوار مختلف تاریخ وجود داشته است.

 

از قدیمی ترین منابع معتبری که به وجود این قوم اشاره کرده است می توان به " شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی " اشاره کرد. در این کتاب که سند افتخار و هویّت ملّی ایرانیان محسوب می شود، فردوسی در چندین جا از قوم بلوچ و ماجراهای آنان مطالبی بیان کرده است. ایشان در اکثر موارد با کلمات و اصلاحاتی که برای پهلوانان و جنگجویان بزرگ استفاده می شود جنگجویان بلوچ را مورد خطاب قرار داده است.

 

نخستین بار در ابیات زیر که مربوط به داستان لشکرکشی سیاوش -  پسرکیکاووس – برای نبرد با  افراسیاب تورانی است از قوم بلوچ یاد می شود. جنگ سیاوش با افراسیاب بی شک جنگی سخت و غیر قابل تحمّل است. اکثر فرماندهان و بزرگان دولتی معتقدند که "  که دارد پی و تاب افراسیاب " ولی با این حال سیاوش با گزینشی بسیار سخت ، جسورترین و شجاع ترین افراد را برای نبرد با پادشاه  و پهلوان تورانی انتخاب می کند:

 

گزین کرد زان نام آوران سوار    دلیران جنگی، ده و دو هزار

هم از پهلو پارس، کوچ و بلوچ       زگیلان جنگی و دشت سروچ

سپرور پیاده ده و دو هزار           گزین کرد شاه از در کارزار .

فردوسی در ادامه ی این داستان این گونه می سراید که سیاوش :

از ایران که هرآن کس که گو زاده یود       دلیر و خردمند و آزاده بود

بفرمود تا جمله بیرون شدند        زپهلوسوی دشت و هامون شدند

 

در این داستان فردوسی علاوه بر این که از قوم بلوچ به صراحت یاد می کند ، معتقد است همه ی جنگجویانی که برای جنگ با افراسیاب آماده شده اند، ایرانی و پهلوان زاده اند.

درداستان "نبرد کیخسرو با افراسیاب " نیز از قوم بلوچ یاد شده است .  در این داستان کیخسرو( پسر سیاوش ) برای گرفتن انتقام خون پدرش که به دستور افراسیاب در توران زمین کشته شده است به دنبال سربازان شجاع و دلاوری است که در میدان جنگ تاب جنگیدن داشته باشند و به دشمن پشت نکنند.

 

پس گُستهم[1] اشکش[2] تیز گوش            که با زور و دل بود و با مغز وهوش

یکی گرز دار از نژاد همای           به راهی که جُستیش بودی بپای

سپاهش ز گُردان کوچ و بلوچ         سگالیده جنگ و برآورده خوچ[3]

کسی در جهان پشت ایشان ندید          یک انگشت ایشان ندید

درفشی برآورده پیکر پلنگ               همی از درفشش ببارید جنگ .

نگه کرد کیخسرو از پشت پیل           بدید آن سپه را زده بر دو میل

پسند آمدش سخت و کرد آفرین          بدان بخت بیدار و فرّخ نگین

 

در این داستان نیز فردوسی همه ی جنگجویان را که قوم بلوچ نیز جزیی از آنان بوده اند ، ایرانی و ایرانی الاصل  می داند و در لا به لای اشعار آن سپاهیان را چنین معرّفی می نماید:

سپاهی زتخم فریدون جم »

 

مسلماً این قوم قرن ها قبل از جنگ های سیاوش و کیخسرو وجود داشته و در خاک ایران به عنوان یک ایرانی زندگی می کرده اند.

 

اشاره ی دیگر فردوسی به" بلوچ " در شرح سلطنت انوشیروان عادل در قرن ششم میلادی است. در همین داستان تعدادی از مشاوران و فرماندهان انوشیروان به وی یاد آوری می کنند که بلوچ قومی جنگجوست و باید با تدبیر با آنان رو به رو شد. آنان شکست اردشیر ساسانی ( 226 – 241 ) را در جنگ با بلوچ ها به وی یاد آور می شوند و به او هشدار می دهند تا با تدبیر بیشتری با این قوم روبه رو گردد.

 

دراین ماجرا اگر چه از قوم بلوچ به نیکی یاد نشده ولی در اثنای همین داستان است که بار دیگر فردوسی از زبان  پادشاه ایرانی بر ایرانی بودن بلوچ ها انگشت می گذارد:

 

به راه اندر آگاهی آمد به شاه       که گشت از بلوچی جهانی  تباه

ز بس کشتن و غارت و تاختن     زمین را به آب اندر انداختن .

دل شاه نوشیروان شد غمی         برآمیخت اندوه با خرّمی

به ایرانیان گفت : الانان و هند       شد از بیم شمشیر ما چون پرند

بسنده نباشیم با " شهر خویش "      همی شیر جوییم پیچان ز میش

بدو گفت گوینده کای شهریار        به پالیز گل نیست بی رنج خار

هم آن مرز تا بود با رنج بود     زبهر پراگندن گنج بود

زکار بلوچ، ارجمند تردشیر       بکوشید،با کاردانان پیر

نبُد سودمندی به افسون و رنگ     نه از بند و رنج و نه پیکار و جنگ

اگرچند بُد این سخن ناگزیر          بپوشید بر خویشتن اردشیر

زگفتار دهقان برآشفت شاه         به سوی بلوچ اندرآمد ز راه

 

    واژه ی شهر خویش » نشان دهنده ی این واقعیت است که محل ست بلوچ ها جزیی از خاک ایران بوده است. به همین علّت انوشیروان می گوید : ما که هندوستان و الانان را مسخّر کرده ایم چرا تاکنون از هموطنان بلوچمان غافل بوده ایم و فکری برای به اطاعت درآوردن آنان نکرده ایم »

 

 از لابه لای سطور و اشعار بالا به چند نکته می توان دست یافت :

        قدمت قوم بلوچ : بلوچ ها در داستان شاهنامه به صورت منسجم به عنوان یک قوم قابل اعتماد در جنگ ها معرّفی شده اند. این مطلب نشان دهنده ی این نکته است که شهرت جوانمردی و بزرگی یک قوم در یک دهه یا دو دهه به وجود نمی آید. سالیان زیادی طول خواهد کشید تا یک قوم یا ملّت به شهرتی عالمگیر دست پیداکند. این خود نشانه ی کوچکی از قدمت چندین هزار ساله ی بلوچ است.  

     ایرانی بودن قوم بلوچ : از آنجایی که ایرانی ها آریایی نژاد هستند و درهمین سند هویّت ملّی ایرانیان ( شاهنامه ) بارها از قوم بلوچ به عنوان یک ایرانی یاد شده است شکّی نیست که این قوم نژادی آریایی و ایرانی دارد.

   محل ست: اگر چه در این سطور محلّ ست دقیق بلوچ ها بیان نشده است ولی می توان گفت که جایگاه و خاستگاه اصلی بلوچ کشور پهناور ایران بوده و است.

     همان گونه که در ابتدا بیان شد طایفه ی گرگیج از بطن قوم بزرگ بلوچ متولّد شده  و در قرن ها و سال های بعد همانند طوایف دیگر به تیره ها و شاخه های متفاوتی تقسیم شده است. نوع تکلّم و اختلاف عقیدهو مذهب در این طایفه مسئله ای کاملا عادی و معمولی است و نمی تواند دلیلی برای به چالش کشیدن این طایفه ی بزرگ باشد.  هر گرگیجی در هر گوشه ای از جهان با هر نوع تکلّم و اختلاف دین و مذهب ، بلوچ بوده و به این بلوچ بودن افتخار می کند.

منابع :

شاهنامه ی فردوسی(چاپ مسکو) ، انتشارات اورامان ، ج سوّم، داستان سیاوش

همان منبع

شاهنامه ی فردوسی(چاپ مسکو) ، انتشارات اورامان ، ج  پنجم.، داستان جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب

 

 


[1]-  پهلوانی ایرانی

[2]- نام یک از پهلوانان ایرانی در زمان کیخسرو.  در این جا فرمانده قوم کوچ و بلوچ در جنگ کیخسرو با افراسیاب

[3]- تاج خروس . 2 - ترک ، کلاهخود.

 

 

ایرج شهرامی پور

 


داستان شاه سیف الله خان و تفنگچی بلوچکاره

نژاد و تبار مردم شهرستان رودان

طبقات اجتماعی بشاگرد

بلوچ ,  ,ی ,قوم ,ایرانی ,طایفه ,قوم بلوچ ,طایفه ی ,در این ,است   ,است که

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

معرفی و بررسی حرفه ای جدیدترین و پر فروش ترین عطرها آریا مارکتینگ، مجله آنلاین بازاریابی،فروش،کسب و کار و کارآفرینی وب سایت مجید خراطها طلائى هیدرولیك جولانگاه عشق مدرس زبان انگلیسی butmitihyd بزرگ ترین مرجع بازی های فوق فشرده اندروید و کامپیوتر پایگاه اطلاع رسانی کمیته امدادامام خمینی (ره)شهرعشق آباد روانشناسی لنده